زهرا و امیر علیزهرا و امیر علی، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 18 روز سن داره
از آغاز زندگیمون از آغاز زندگیمون ، تا این لحظه: 16 سال و 1 ماه و 11 روز سن داره

شاهزاده قلبم

شکستن سر زهرا عزیزم

سلام به عزیزان دلم آره باز شکسته شدن سر زهرا ، خیلی شوکه شدم صبح شنبه وقتی بچه ها رو به مهد کودک بردیم و وارد دانشکده شدیم من بلافاصله سر جلسه امتحان رفتم و ناظر جلسه بودم که یهو گوشیم زنگ خورد نگاه که کردم شماره مهدکودک بود خیلی نگران شدم اومدم بیرون جواب دادم  ، چه خبر بدی ، تمام وجودم لرزید ، اره سر زهرا شکسته بود و مسئولان مهدکودک اورژانس رو خبر داده بودن وقتی بهم گفتن گریه کردم ، تا اینکه گوشی رو به دکتر اورژانس دادن ، دکتر گفت که نیاز به بخیه داره و با اورژانس به بیمارستان نمازی انتقال می دن ، من به بابا جواد گفتم و هر دو سراسیمه خودمون رو به اتفاقات نمازی رسوندیم بعد از یک ربع زهرا رو اوردن بمیرم سرشو باند پیچی کرده بودن تا ما...
25 آبان 1393

نذری بابایی و مامانی

السلام علیک یا ابا عبدالله ماه محرم امد ماه کشته شدن امام حسین و فرزندان و یارانش ، ماه غم ، ماه اندوه ، و ماه نذر بابایی ، روز قبل از تاسوعا ما ، عمه معصومه ، عمو حسام با زن عمو ، زن عمو رضا خونه مامان جون جمع شدیم و مشغول تدارک غذای ظهر تاسوعا شدیم ، شماها هم مشغول بازی با هستی و امیر محمد بودید حسابی سرگرم شدید اون شب مرغ ها رو سرخ کردیم و همه یکی دوتا مرغ رو خوردیم خیلی خوشمزه شده بود شب عزیز جون اومد و زهرا رو با خودش برد روز تاسوعا دیگ برنج رو آب گذاشتن و ساعتهای 9 بود که برنج رو دم دادن ، دو دیگ بزرگ شد ، غذا هم شوید لوبیا با مرغ بود خلاصه غذای امام حسین خیلی خوشمزه شده بود بعد از پخش کردن غذا ، همه دور هم جمع شده بودیم و عمه سهیلا...
20 آبان 1393
1